جدول جو
جدول جو

معنی بادید کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بادید کردن
(مُ یَ رَ)
آشکار کردن. نمودار کردن. ظاهر ساختن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَض ض)
بدیدن کسی رفتن که بدیدن شما آمده بود. زیارتی را با زیارتی مقابله کردن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
بدیدن کسی رفتن که بدیدن شما آمده بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تائید کردن
تصویر تائید کردن
پشتیبانی کردن، موید کردن هایستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تادیب کردن
تصویر تادیب کردن
ادب آموختن فرهیختن، گوشمالی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تادیه کردن
تصویر تادیه کردن
پرداختن وا پس دادن پرداختن گزاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدید کردن
تصویر تهدید کردن
ترسانیدن بیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشدید کردن
تصویر تشدید کردن
سخت کردن، استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردید کردن
تصویر تردید کردن
موافقت نکردن و دودل بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدید کردن
تصویر تحدید کردن
حد و کرانه چیزی را معین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادکش کردن
تصویر بادکش کردن
بادکش گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیداد کردن
تصویر بیداد کردن
ظلم کردن ستم کردن مقابل داد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجدید کردن
تصویر تجدید کردن
نو کردن، تازه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
للزّيارة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
Visit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
visiter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
visitar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
посещать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
besuchen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
відвідувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
odwiedzać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
visitar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
visitare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
เยี่ยม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
mengunjungi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
دورہ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
পরিদর্শন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
kutembelea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
ziyaret etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
방문하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
bezoeken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
לבקר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
दौरा करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازدید کردن
تصویر بازدید کردن
訪問する
دیکشنری فارسی به ژاپنی